کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

کیمیا، دختری از ورای آسمانها

کیمیا و کارهای جدیدش......

تو این ١٠ روزی که وبلاگ آپ نشده کلی کارای جدید داری مثلا: واسه اولین بار 18 اذر اخر شب وقتی میخواستم عوضت کنم یه دفعه ایی دمر شدی (5 ماه و 3 روزگی) ولی نمیتونی برگردی به پشت .....یعنی من فکر میکنم نمیخوای هههههههه کلا خیلی له دمر شدن علاقه نداری وقتی هم میشی کلی غر میزنی که منو برگردونید هههه اینم سندش : دیگه اینکه برای اولین بار عروسک بهت دادم یه خانم کچل با پستونک.....خیلی دوسش داشتی و واسش ذوق کردی...کلی واسش دست و پا میزنی وقتی میبینیش......حالا چه بلاهایی که سر این نی نی کچل بدبخت نیاوردی اول از همه کلاهشو دراوردی بعد هم جورابشو کندی بعد از کلی کشتی گرفتن باهاش پستونکشو کشف کردی و با ولع پستونکشو میخوری الان دیگه وقتی میبین...
9 دی 1390

علائق کیمیا....

به ابکش استیل خیلی علاقه مندی هر وفت اسباب بازیهات و جقجقه هاتو میشورم میزارم توش میام بهت میدم خالیش میکنی و شروع میکنی به ابکش خوردن و بازی کردن...... عسلمییییییییییییییی جدیدا هم بغلت که میکنیم حمله میکنی و میخوای بخورییمون و با دستت هم بینیمون رو میگیری......بابایی بهت میگه هیولا!!!!! عزیزم اخه معصوم تر از تو هم مگه هست....نیست به خدااااااا یادم نره بگم دقیقا نمیدونم از می ولی قبل از اینکه 5 ماهت تموم بشه صدات که میکنیم بر میگردی .....قربونت برم من ....بچلونمتتتتتتتتتتتتتتتتت  ...
9 دی 1390

فیگورهای جدید کیمیا.....

جدیدا تو کالسکه که میزاریمت فیگور این خان ها رو میگیری ههههه بابا از طرف تو میگفت : مامان بدو برو بدهی هاتو بردار بیار ببینم هههههههه اینم یه عکس مشابه دیگه ......ولی از بغلم گذاشتمت لباست رفته بالا .....وگرنه اصلا دخمل شلخته ایی نیستی عسلم.... ...
9 دی 1390

ماجراهای کیمیا شماره 6(!!!)

(کیمیا هر وقت میخوام ازش عکس بگیرم میخواد دوربینو بگیره) بیا بده من اون دوربینو مامانی   با زبون  خوش میگم بیا بده.... اصلا نده همون تی وی رو میبینم از دوربین هم بهتر ...ولی یادم میمونه ندادی ههههههههه اگه خنده اومد رو لبات واسه سلامتی دخملم دعا کن هم واسه آلرژییش که زودتر خوب بشه هم واسه سزماخوردگیش که بدطوری سرما خورده بچم .... ...
9 دی 1390

وقتی کیمیا اجازه داده مامانش تو موهاش تل ببنده!!

کیمیا واسه اولین بار اجازه داده مامانش تو موهاش هدبند ببنده .....اخه قبلا تا میزاشتم انگار رفته دور از جونش زیر گیوتن اینقدر تقلا میکرد و دست رو سرش میکشید با عصبانیت تا درش بیاره اخرش هم یه ه  میگفت به نشونه اعتراض که دفعه بعد گذاشتی حالتو میگیرما ههههههه ی اخم هم میکرد تا یه چند ساعتی هم شاکی میموند.....قروبنت برم منننننننننننننننننننن که اینقده باحالی ببین چه قشنگ شدییییییییییی ...
9 دی 1390